دوباره اومدم برای همیشه

مولانای عزیز
تیــز دوم ، تیــز دوم ، تا به ســواران برسم
نیست‌شوم نیست‌شوم تا برجانان برسم

خوش شده‌ام خوش شده‌ام پاره‌آتش شده‌ام
خانه بســوزم ، بروم ، تا به بیابان برســم

خاک شوم خاک شوم تا زتو سرسبز شوم
آب شوم ، سجده کنان تا به گلستان برسم

تبریکات صمیمانه

سلام میخواستم دیگه اینجا نیام و چیزی ننویسم ولی دیدم نمیشه پس دوباره ادامه میدم این همه تقدیم به کسی که خیلی زود از پیشم رفت با آرزوی موفقیت برای اون عزیز و خوشبختیش بردی از یادم دادی بر بادم با یادت شادم دل به تو دادم در دام افتادم از غم آزادم دل به تو دادم فتادم به بند ای گل بر اشک خونینم نخند سوزم از سوز نگاهت هنوز چشمم من باشد به راهت هنوز قربانت محسن فراموشت نمیکنم هیچوقت حیف که از دست دادم

تولدم مبارک .....!

این جهان زندان وما زندانیان           حفره کن زندان وخود را وارهان (مولانا)
دوباره سلام
امروز روز تولدم بود ولی به قدری سرم شلوغ بود که خودم هم فراموشم شده بود ووقتی که دوباره شروع به نوشتن کردم یادم افتاد که امروز یکم مرداد هست
آره یکم مرداد سال هزار و سیصدو شصت و یک متولد شدم
راستی تولدم مبارک وارد سن بیست و دو شدم
نمیدونم فکرم کار نمیکنه

تولد واقعی انسان آن لحظه شگفت انگیز است که بتواند مرز حیوانی را پشت سر بگذارد
وبسوی جهان معنوییت قدم بردارد والبته این راه نچندان ساده بلکه خودسازی میخواهد
 الهی !  به حرمت آن نام که تو آنی وبه حرمت آن صفات که چنانی ، بفریادم رس، که میتوانی
 عشق آمد وگرد فتنه بر جانم بیخت          عقلم شدو هوش رفت ودانش بگریخت
زین واقعه هیچ دوست دستم نگرفت         جز دیده که هر چه داشت بر پایم ریخت