دوباره دیدمش

سلام این برای اون عزیزم مینویسم

دوباره دیدمش خیلی تغییر کرده بود نمیدونم یه حس عجیبی تو چشماش دیدم

از من خواست که دوباره بنویسم نمیدونم چرا بازهم ترسیرم و نتوستم اون چیزایی رو که سه سال تو دلم محبوسشون کردم بهش بگم

نمیدونم

این رو هم تقدیم به اون مهربون میکنم

با تو هسنم ای مسافر ای به جاده تن سپرده    ای که دلتنگی غربت من و از یاد تو برده   من و از یاد تو بـــــرده

هنوزم هوای پونه عطر دیدار تو داره گل به گل گوشه به گوشه تو رو یادِ من میاره. با تو من چه کرده بودم که چنین مرا شکستی بی وداع و بی تفاوت درد و بی صدا شکستی   درد و بی صدا شکستی

به گذشته بر می گردم  به سراغ خاطراتم تازه می شود دوباره  از تو داغ خاطراتم به تو میرسم همیشه در نهایت رسیدن هر کجا باشی و باشم به تو بر می گردم حتماً این تویی همیشه من تویه آئینه تقدیر با همه شکستم از تو نیستم از دست تو دلگیر. با تو من چه کرده بودم که چنین مرا شکستی بی وداع و بی تفاوت درد و بی صدا شکستی   درد و بی صدا شکستی

 

 

مهربون فراموشت نمیکنم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد