مُدِ

« مُد»

تا به حال هیچ به اطراف خودتون توجه کردید اگه نه یه نگاهی به دور و ور خودتون بیاندازید حتما متوجه همه چیز میشید

دیروز توی یکی از خیابونهای شلوغ شهر بودم و توی تنهایی خودم به اطرافم نگاه می کردم که صدای قهقهه چند تا جوون(جوانان) توجه من رو جلب کرد

آره داشتند سر بسر چند نفر دیگه میذاشتند و میخندیدند

این کار تازه گی نداره چون خیلی وقت که کاره اکثر جوونا اینه که سر بسر دیگرون میزارن و به پر وپای همدیگه میپیچن.... حالا از مونث گرفته تا مذکر

 

داشتم فکر میکردم که این چه ریخت و قیافه ای که جوونای ما برای خودشون درست کردن نمیدونم این شکل و شمایل یا به قول امروزیا « مُد» برای ما و ملت ماست یا نه من که فکر نمیکنم برای ما باشه برای این حرف خودم هم دلیل دارم

 چرا ما ازغربی ها فقط  مُد اونها  رو یاد گرفتیم والگو قرار دادیم چرا بقیه کارهاشون رو الگو قرار نمیدیم .؟!

 شما هم شنیدید که میگن:

 مُدِ فلا نی موهاش این شکلی باشه

مُدِ فلانی لباسش این ریختی باشه

مُدِ فلانی عینکش این شکلی باشه

مُدِ فلانی با دوست پسرش یا با دوست دخترش میره کافی شاپ

مُدِ فلانی میره کافی نت و میشنه چندین ساعت با دوستش چت میکنه

مُدِ فلانی این کار رو میکنه

مُدِ  فلانی  اون کا رو میکنه

وووو

خلاصه که  بماند خیلی چیزا مُدِ ولی هیچ کدوم برای ما نیست یعنی برای جامعه ای کا ما تو اون زندگی میکنیم نیست به خاطر اینکه افراد جامعه ما( قصد توهین به هیچ کس رو ندارم) جز لذت و ... هیچ چیز بلد نیستند نمونه این پارتی های شبانه وشب نشینیها توی پارک ها و خیابونهای شهرمون و غیره که چه کارها که نمیکنند

خلاصه سعی کنیم طبق طبقه خود و طبق آداب و رسوم خودمون باشیم و از هیچ کس تقلید نکنیم

ببخشید اگرحرف های من شما رو ناراحت کرد ولی ای حقیقت داره

سعی کنیم طوری باشیم که انگشت نمای کسی نشیم و مورد تمسخر و آزار و اذیت دیگران نشیم

 

 سلام 
 تصمیم گرفتم که دوباره بنویسم. حس میکنم واقعاْ احتیاج دارم که حرفهامو، غم و غصه هامو، شادی هامو و .... به کسی بگم یا جایی بنویسم
طبق معمول خوب چون کسی رو پیدا نکردم برگشتم 
تو این مدت بارها خواستم که اینجا بیام و دوباره بنویسم اما نمیتونستم چون نه وقت میکردم و نه میتونستم
نمیدونم خلاصه بعد از گذشت این همه مدت دوباره برگشتم
کاش یکی بود لااقل با من همراه میشد و گفته هام رو تائید میکرد
نمیدونم
دوباره مینوسیم
اما از چی نمیدونم
بگذریم


مسافر ۱

من مسافرم

عصرها وقت غروب

که زمان منتظر مهتاب است

و زمین درخواب است

می نشینم برباد

و سفر میکنم از دهکده خاطر و یاد

ادامه دارد...