سر پنجه با تقدیر!


سلام

صیاد شب ناخفته ام

نخجیر کو، نخجیر کو

شب تا سحر در ناله ام،

ای ناله ها تأثیر کو؟

هر شب من و دست دعا،

دارم سخن ها با خدا

پیرم من وگویم به خود،

در این«کمان»ها«تیر»کو؟

خواهم فرار از حس کنم،

کوهی طلا از مس کنم

اما ندارم این هنر،

در دست من،اکثیر کو؟

پیری به خاک افتاده ام

سر بر سر سجاده ام

بهر نماز دیگرم،

خود قدرت تکبیر کو؟

خوردم فریب دانه را

خواندم به خود بیگانه را

ویرانه کردم خانه را

دستی پی تعمیر کو؟

پوسیده ام ار افسردگیری،

گریانم از بیهودگی

با این گناه آلودگی-

شرمنده از تقصیر کو؟

ماییم و امواج هوس

شوق گنه، درهر نفس

بر دست ما،بند گران-

بر پای دل،زنجیر کو؟

بیهوده ار خود دم زنم

کاین چرخ را بر هم زنم

اف بر من وتدبیر من

سرپنجه با تقدیر کو؟

رو،سینه را آیینه کن

تا نقش خود بنگری

در شوره زاران، گل کجا؟

در تیره دل، تصویر کو؟

دیدم شبی در جنّتم

در سایه سار رحمتم

کی صبح دولت میرسد؟
خواب مرا تعبیر کو

منتظر نظرات قشنگتان هستم....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد