من و تو قصه یک کهنه کتابیم مگه نه قصه همدیگه رو خوب فوت آبیم مگه نه
یه روزی قصه پر غصه مام تموم میشه آخرش نقطه پایان کتابیم مگه نه
پشت هم موج بلا میشکنه و جلو میاد وای بر ما که رو آب مثل حبابیم مگه نه
کی میگه ما باهمیم ما که با هم جفت غمیم دو تا عکسیم و بزندان یه قابیم مگه نه
کار دنیا رو چشم دیده بود و گفت به دلم ما دو تا پنجره رو به سرابیم مگه نه
اگه تا دامن خورشید خدا هم برسیم اخر از بوسه خورشید کبابیم مگه نه
به قطار زندگی ما دیگه مشکل برسیم اگرم سوت بکشه ما دیگه خوابیم مگه نه
اگر امروز تو به فریاد م نرسی فردا ما ساغر خالی از شرابیم مگه نه